کد مطلب:313645 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:694

عریضه به محضر قمر بنی هاشم
فقیه بزرگوار، عالم متقی، حجةالاسلام والمسلمین آیت الله آقای حاج سید محمد مفتی الشیعه طی یادداشتی، سه مطلب جالب و خواندنی برای انتشارات مكتب الحسین علیه السلام فرستاده اند كه ذیلا درج می شود. ایشان مرقوم داشته اند:

السلام علیكم، وفقكم الله لمرضاته. بنا بر درخواست مكرر جناب عالی، كه متوسل به حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام می باشید و در نظر گرفته اید كه كرامات آن حضرت را زینت بخش تألیف خودتان قرار دهید تا اثری جاویدان از جناب شما باقی بماند، چند صفحه ای را قلمی می كنم ان شاء الله تعالی مورد عنایت آن حضرت قرار گرفته و ذخیره ی آخرت خواهد بود.

این جانب كرامات متعددی از آن حضرت دیده ام، ولی در اینجا تنها اكتفا به ذكر سه كرامت می كنم، هر كدامش را صلاح دیدید انتخاب كنید. ضمنا مستحضر هستید كه به علت مواجه بودن با كارهای متفرقه، فرصت آن را ندارم كه مطالب را با بیانی فصیح و قلمی رسا به رشته ی تحریر درآورم، لذا با حفظ اصل مطلب، مجاز هستید جملات و تعابیر را آن گونه كه صلاح می دانید ویرایش كنید.

مطلب اول: مستحضر هستید كه اردبیل، از قدیم شهر مذهبی و دارالارشاد بوده و اهالی آن محب اهل البیت علیه السلام و در توسل به خاندان عصمت و طهارت كم نظیر



[ صفحه 473]



می باشند. ایام محرم، مخصوصا روز تاسوعا و عاشورا، در آن دیار صفای خاصی دارد، و روز تاسوعا مخصوص توسل به حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام است. در این دو روز، اهالی منطقه به ویژه در دوران سابق، علاوه بر نذورات، كیفیت خاصی نیز در توسل داشتند، مثلا آب وضوی علمای كبار را - مخصوصا اگر سید می بود - برای ادای دین و شفای مریض و دفع دشمن و دیگر حاجات شرعیه ی خودشان به تبرك می بردند. نیز به در خانه ی سادات مشهور - به ویژه علمای آنها - می رفتند و از آنها درخواست می كردند كه برای قضای حوائج شرعی و رفع پریشانی ها، به حضور ائمه ی طاهرین و شهدای اهل بیت علیه السلام عریضه بنویسند (مثل عریضه ای كه مردم به رؤسا می نویسند) و از آنها می خواستند كه شفیع آنها در درگاه احدیت باشند و حوائج آنها را از خداوند متعال بخواهند. سادات و علمای مزبور هم مضایقه ای نداشتند و برای قضای حوائج مؤمنین و مؤمنات عریضه می نوشتند. حتی ابوی و اعمام ما، كه از فقهای معروف اردبیل بودند، سخت مورد مراجعه ی مردم بودند و از آنها طلب نگارش عریضه می شد و آنها نیز تقاضای مراجعین را رد نمی كردند. به قدر امكان، خواهش آنان را قبول می كردند.

خود این جانب از سن 9 سالگی از روی عریضه های حضرت رونویسی می كردم و بعدا كم كم یاد گرفتم و از حفظ می نوشتم. در ایام عاشورا، مخصوصا غروب تاسوعا، مجال نوشتن تمام عریضه نبود. فقط بسم الله ها، سلام ها، و اسامی صاحبان عریضه را می نوشتم و باقی مطالب عریضه را بعد از ایام عاشورا تكمیل می كردم و نذوراتی كه برای خود این جانب می شد بسیار بود. والده ی مرحومه ی علویه ی بنت مرحوم آیت الله آقای آقامیر حبیب الله اطهاری كلخورانی دستور داده بود این پول ها جمع می شد و از حاصل آن، روز تاسوعا به نام حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام اطعام و احسان می كردیم و عزاداران حضرت ابی عبدالله علیه السلام، از دسته های سینه زن و زنجیرزن، ظهر روز تاسوعا می آمدند و از اطعام آن حضرت می خوردند و متبرك می شدند.

گفتنی است كه این جانب، هر وقت از استماع سخنان فرد صاحب حاجت متأثر می شدم و از گرفتاری شدید به شدت اندوهگین می شدم (مثلا هنگام شنیدن شرح حالش به گریه می افتادم و او مرا قسم می داد كه عریضه را از روی صدق دل بنویسم) با خود می گفتم كه چطور می شود این قدر صاحب حاجت گرفتار وجود داشته باشد و از



[ صفحه 474]



من درخواست كند و مأیوس گردد؟! لذا از بین عرائض گوناگون، عریضه ی به حضرت عباس علیه السلام را انتخاب می كردم و به ایشان متوسل می شدم و تا اندازه ای نیز اطمینان داشتم كه اگر عریضه را به محضر ایشان بنویسم مأیوس نمی كند، اما اگر عریضه به محضر دیگران، از ائمه و شهدای اهل بیت علیهم السلام، بنویسم ممكن است مورد استجابت واقع نشود؛ لذا برای اینكه بتوانم گرفتاری این گونه افراد مضطر را برطرف ساخته یا زمینه ی برآورده شدن حاجاتشان را فراهم سازم، عریضه به حضرت عباس علیه السلام را انتخاب می كردم و بعد از عرض سلام، این كلمات را كه یاد گرفته بودم می نوشتم، كه البته چون با زبان عربی آشنا نبودم فقط خلاصه ی مضمون عریضه را متوجه بودم و خصوصیات كلمات را نمی دانستم. در عریضه چنین می نوشتم:

و بعد، فأنا الأمة الذلیلة (در عریضه ی زنها) یا فأنا العبد الذلیل (در عریضه ی مردها) قد لجأت الیك و توسلت بك و أنت باب الحوائج و باب المراد و أسألك بحقك و بحق أخیك الحسین الشهید المظلوم و بحق أختك زینب الكبری و صدیقة الصغری علیهم السلام أن تكون لی شفیعا عند الله تعالی فی أن تقضی حاجتی و تعطنی مطلبی المستور فی ضمیری. در آخر نیز می نوشتم: الدخیل یا سیدی و مولای، یا ابوالفضل العباس علیه السلام أدركنی بالعجلة بالعجلة.

در اثر نوشتن این عرایض، آن قدر كرامات از حضرت در جهت قضای حاجات متوسلین و رفع گرفتاری از آنها (چه ارحام و چه همشهریها) دیدم كه به شماره نمی آید و برخی از آنها، هنگام آوردن نذر، نتایج توسل به حضرت عباس علیه السلام و كرامات دیده شده از ایشان را بیان می كردند. به علت بروز این كرامات، كه بعضی از آنها را خود من هم شاهد بودم، امید و اطمینان پیدا كرده بودم كه اگر از زبان صاحب حاجت، عریضه ای به محضر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بنویسم، آن حضرت وی را مأیوس نمی فرماید.